جوک ترکی۲

, پلیس که ترک بوده آژیر کشان دنبالش می افته و پشت سرهم داد می زد : تهران صلی الله علیه و آله بزن کنار

: راه بهارستان به امام حسین بسته‌است، راه انقلاب هم به امام حسین بسته‌است…
‌ترکه میگه:‌ باشه بابا بستس که بستس، دیگه چرا هی قسم میخوری

, نظرت راجع به نوشابه چیه؟ میگه: نوشابه آب داره, گاز داره, یه خط تلفن هم بزنن دیگه عالی میشه. . دور آهسته میزارن میفته تو جوب. دور تند می زارن می خوره به دیوار

: اگه بار بخوره همه جا می ریم… دانشگاه، انقلاب، میدون آزادی… . شب خانمه میره تخت بالایی میخوابه و ترکه تخت پایینی. نصفه شب خانمه میگه سردمه، کاش شما میتونستی میرفتی از مأمور قطار برام پتو میگرفتی. ترکه میگه میخوایی خانم امشب فرض کنیم زن و شوهر هستیم تا هردومون گرم شیم؟ خانمه که همچین بگی نگی از پیشنهاد بدش نیومده بوده میگه باشه حاضرم. ترکه میگه پس پاشو خودت برو پتو بگیر، برای منم یه چایی بیار

. میگن چرا؟ میگه چون هر وقت هر کی باد می ده، می اندازه گردن من! . می گن چرا ۳ نفر ؟ میگه: یه نفر میره بالا نردبون لامپ رو بگیره .. دو نفر هم از پایین، نردبون رو بچرخوونند

: وای بابام از دور داره میاد ترکه : بابات تا حالا منو دیده ؟ دختره : نه ترکه: اینکه ترس نداره ، بهش بگو من داداشتم

: اسمت چیه؟ سرباز: ممد / سرهنگ: این چیه دستت؟ سرباز: تفنگ / سرهنگ: تفنگ؟ این مملکتته, آبروته, زندگیته, شرافتته, خواهرته, مادرته, و …. / سرهنگ رو به سرباز دوم : اسمت چیه؟ سرباز: غضنفر / سرهنگ: این چیه دستت؟ ترکه: این خواهرومادر ممده !!! :آقا ببخشید کریم خان میرید؟ترکه میگه:آره خب اگه نمیرید که میترکیدترکه میاد تهران ویه تاکسی میخره که مسافر کشی کنه؛خانمی ازش میپرسه

سرهنگپسر ترکه تو پارک با یه دختره قرار گذاشته بوده ، بعد همین که داشتن حرف میزدن یهو دختره میگه از غضنفر می پرسن که برای بستن یک لامپ به چند نفر احتیاج داری؟ می گه ۳ نفر

از ترکه می پرسن باد صدادار چه شکلیه؟ میگه حلقه ایترکه توی کوپه قطار با یک خانم غریبه همسفر بوده

از ترکه می پرسن دانشگاه می ری؟ میگه ترکه از جوب می پره ازش فیلم می گیرن

از ترکه میپرسنترکه تو انگلیس راننده تاکسی می شه بش میگن سختت نیست فرمون سمت راسته اینجا ؟ میگه والا سخت که نیست فقط یه مشکلی که دارم اینه که هر وقت تف می کنم می افته رو مسافر بغلی ترکه داشته رادیو پیام گوش میداده،‌ گزارشگره میگفتهانجیر رو به ترکه نشون می دن ، می گن این چیه ؟ می گه آلو بوده چلوندن ، تو زعفرون خوابوندن ، بهش کنجد مالوندن ، یه چوب بهش چپوندن ، تازه شده گلابی ماشین پیکانی با شماره پلاک تهران ص از چراغ قرمز ردمی شه

علی شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:39 ق.ظ

همه چیز هست

همه چیز هست